کیستی که من

اینگونه به اعتماد

کلید قلبم را

در دستانت می گذارم

نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

به کنارت می نشینم

و سربر شانه‌ی تو

اینچنین آرام

به خواب می روم؟

 

کیستی که من

اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!

کیستی که من

جز او

نمی بینم و نمی یابم ؟!!

دریای پشت کدام پنجره ای؟

که اینگونه شایدهایم را گرفته ای

زندگی را دوباره جاری نموده ای

پر شور

زیبا

و

روان

دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم

جان می گیرد

و هر لحظه تعبیری می گردد

ازفردایی بی پایان

در تبلور طلوع ماهتاب

باعبور ازتاریکی های سپری شده…

کیستی

ای مهربان ترین؟

بانوی مهر !

بانوی جان!

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فیلم و سریال asman سرگرمی - تفریحی - مد و زیبایی خردسرای فردوسی گیلان تخفیف ویژه قیمت بلیط آکواریوم اصفهان