خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید! رشته ای از جنس همان رشته که بر گردن توست چه سر وقت مرا هم به سر وعده کشید به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها تپش تب زده ی نبض مرا می فهمید آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد مثل خورشید که خود را به دل من بخشید ما به اندازه ی هم سهم ز دریا بردیم هیچ کس مثل تو و من به تفاهم نرسید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قزوین درس طاقت بیار nic-musics آموزشگاه متوسطه اول زینب(س) کوهدشت پمپ آب فیلم رنگی